این منم که با تُ سفر کردم

ساخت وبلاگ

با تُ این همه سال سفر کردم

به دیروزها و با تُ این همه سال به انتظار آفتاب

شب را به صبح سپردم و رویا بافتم

ودر بازی یادم تو را فراموش زندگی

نه خودم را فراموش کرده ام،نه تُ را

نه با اندک توشه ی تحمل راهی راه شدم،

نه با تیغ تحمیل شاهرگ فهم را زده ام و

نه در وادی ادب، در پی عتاب و خطاب و تأدیب گام برداشته ام

نه سرگرم هندسه شانس شدم و نه اسیر جبر سرنوشت

نه چون باد بی سرزمین به کرانه تاریخ ها تاخته ام و...

نه چون قاصدکی بی مقصد در جغرافیای زمین کوچیدم.

نه چون قایق بی نا خدا حیران و سرگردان امواج دریا شدم

نه چون گل حسرت خوار به شوق دیدار عجولانه روییدم

خلاصه بگویم نه مدعی و نه مغرورم،

نه طالب غم آن دیگری و نه غبطه خور خنده های هر رهگذرم

نه در میان اهل قلم، قلم کننده ی قلمم، نه قلم زن هر سیاهی،

نه در صف اهل سخن،گزافه گویم ونه لاف زن دانایی ام

فقط و فقط بجای هر حرف خام و هر باری به هرجهت،

پای ماندن در خویشتن خویش ایستاده امُ .....

گنجشک خیالم را هر روز زیر نگاه سیمرغ آتشین پر آسمان به پرواز در آورده ام

ودر این شهر بی عشق

از پشت پنجره ای رو به آشنایانِ نادیده با ضرب آهنگِ کلیک واژه ها ،افکارم را به پرواز در آوردم وخیالپردازی کردمُ....

برای رسیدن به آرامش خاطر به تمام دل خستگی هایم فقط، گفتم : یادم ترا فراموش

پ. ن:1-جایی خوانده بودم سیمرغ آتشین پر کنایه از آفتاب تابان است

2- اعتراف کنم که یادداشتی از قدیمها بود که حذف شده بود ،چون هنوز هم بر این باورم مجدد ثبت کردم

3- سال1403 ان شاالله خوب باشد


برچسب‌ها: تُ, تو

یادداشتهای گلاب ...
ما را در سایت یادداشتهای گلاب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0favfa9 بازدید : 15 تاريخ : چهارشنبه 22 فروردين 1403 ساعت: 11:16